مدتی ست که " دستم خالیست".
" دست خالی " می دانی یعنی چه؟
یعنی دستی که از دست تو دور است ...... !
مدتیست شب به شب
توی خواب راه میروم ...
یا که نه بی هوا
توی راه خواب میروم ...
هرچه هست گاه کاه...
شکل ابر میشوم
روی بام میدوم
مرا اینگونه باور کن...
نه آنگونه که پنداری
پرم از حسرت دنیا
پرم از سیل تنهایی ...
مرا با تو پیوستنی نیست
پیش از آنکه بشکنی
بی صدا بگذر از من
یکبار ولی مرا به نام صدا کن
تا بلند بلند گریه کنم حسرتت را!
و یکبار بخند
خنده ات زیباست
خنده ات آرامش تمام بیقراری هاست
بیصدا بگذر از من
مرا با تو پیوستنی نیست
یکبار ولی
با نوای سه تارت
کوچه را در هم بریز و مرا
تا بلند بلند برایت بخوانم
آواز کوچه گردی های شبانه ات را!
خوش به حالت
تو- لا اقل- مرا داری!!